ته یک کوچه ی بن بست
آخر وقته ترانه
اونجا که حتی ستاره
واسه ی شبش نداره
میون آتیش غربت
توی بی کسی اسیره
اونی که تنهاش گذاشتی
داره از غصه میمیره
اگه تو باهاش بمونی میتونی با مهربونی تو دلش خونه بسازی با بد و خوبش بسازی
ولی تو تنهاش گذاشتی رفتی و جاش گذاشتی حالا تو غصه اسیره
مثله یه پرنده خوابه خوابه پرواز و میبینه
شعر : علی رنجبر